جلسه سیام ۱۳ آذر ۱۳۹۲
بحث در شمول حدیث رفع نسبت به احکام وضعی و تکلیفی بود. قدر متیقین از حدیث رفع شمول احکام تکلیفی الزامی یعنی وجوب و حرمت است.
اما شمول آن نسبت به احکام وضعی محل اختلاف بین علماء است. احکام وضعی بسیار گستردهاند.
بحث در دو مقام است:
۱. شمول فقراتی که رفع ظاهری است. یعنی حکم را در مقام تنجز و ظاهر رفع میکند مثل ما لا یعلمون و همین طور مثل نسیان و خطا و ...
۲. شمول فقراتی که رفع نسبت به آنها واقعی است مثل اکراه و اضطرار.
مقام اول
آیا فقراتی که رفع در آنها ظاهری است شامل احکام وضعی هست؟
به نظر قصوری در حدیث رفع نسبت به احکام وضعی نیست. چون احکام وضعی هم مجعول شرعی هستند. فرقی نیست که حکم وضعی مثل نجاست و ملکیت باشد یا شرطیت و مانعیت و جزئیت.
و تفاوتی نیست شبهه موضوعی باشد یا شبهه حکمی باشد.
مرحوم روحانی فرمودهاند حدیث رفع شامل بعضی از احکام وضعی نمیشود و چند بیان برای عدم شمول ذکر کردهاند.
یک بیان این است که شارع نجاست را برای مکلف خاصی قرار نداده است تا اختصاص به عالم داشته باشد بلکه برای مطلق مکلفین قرار داده است. موضوع نجاست مکلف عالم نیست بلکه اعم از عالم و جاهل است.
این بیان اشکالش واضح است اگر میخواهید ادعای وجود دلیل خاص بر این مطلب داشته باشید ادعایی بیشتر نیست.
و اگر میخواهید بگویید ملاقات را به اعتبار موضوع خارجی موضوع قرار داده است نه به اعتبار فعل مکلف. همان بیانی خواهد بود که در گذشته بیان کردیم.
بیان دیگر این است که در مثل نجاست، معنا ندارد بگوییم نجاست ظاهری. اگر چنین حکمی داشتیم حکمی غیر از نجاست واقعی بود و معنا ندارد نجاست واقعی با نجاست ظاهری منجز شود. و حدیث رفع حکم را ظاهرا رفع میکند پس جایی نمیتواند نجاست را رفع کند.
و همین بیان را در ملکیت هم گفتهاند.
کلام ایشان معنای محصلی ندارد و نکتهای در قصور حدیث رفع نسبت به احکام وضعی ندیدیم. علاوه که احکام وضعی موضوع احکام تکلیفی هم هستند. و لذا اگر در جریان مستقل حدیث رفع در احکام وضعی شک کنیم یقینا در احکام تکلیفی که موضوع آنها احکام وضعی است جاری است.
بله اگر کسی مبنای مرحوم شیخ در احکام وضعی را بپذیرد و احکام وضعی را مطلقا مجعول بالاستقلال نداند اصلا این بحث معنا پیدا نمیکند و حدیث رفع همان احکام تکلیفی که منشا احکام وضعی است را نفی میکند.
بنابراین حدیث رفع در شمول نسبت به جزئیت و شرطیت و مانعیت هم مشکلی ندارد. باید توجه داشت که نفی جزئیت و شرطیت و مانعیت اثبات نمیکند باقی امر دارد.
عدهای اشکال کردهاند که اگر حدیث رفع در جزئیت و شرطیت و مانعیت جریان داشته باشد در موارد شک هم حدیث رفع در جزئیت و ... جاری است و هم در باقی مانده. یعنی هم جزئیت سوره را نفی میکند و از طرف دیگر نماز بدون سوره هم مجعول شرعی است و وجوب آن دانسته نشده است و مجهول است پس حدیث رفع نسبت به آن هم منطبق است. پس حدیث رفع هم نفی امر در نماز با سوره میکند و هم نماز بدون سوره میکند.
این اشکال جوابش این است که ما با حدیث رفع فقط نفی حکم میکنیم نه اثبات حکم. نفی وجوب نماز با سوره اثبات وجوب نماز بدون سوره نمیکند.
وجوب نماز بدون سوره از اینجا فهمیده میشود که نماز بدون سوره در هر صورت واجب است چرا که اگر سوره جزو نماز نباشد نماز بدون سوره وجوب نفسی خواهد داشت و اگر سوره جزو نماز باشد باقی اجزاء به غیر از سوره وجوب مقدمی خواهد داشت.
بنابراین سایر اجزای غیر از سوره حتما واجب هستند و باید اتیان شوند. و این وجوب از حدیث رفع استفاده نشده است تا بگوییم حدیث رفع اثبات حکم نمیکند.
از همین جا در بحث اقل و اکثر ارتباطی تفاوت بین ما لا یعلمون و بین اضطرار روشن میشود. اگر فرد مضطر به ترک یک جزء بود در این صورت باقی لزوم اتیان ندارد مگر اینکه دلیل خاص داشته باشد. چون فرض این است که امر به مجموع بود و با رفع حکمی که به مجموع تعلق گرفته است وجوب باقی دلیل ندارد و حدیث رفع نمیتواند اثبات حکم برای باقی بکند.
اما آنچه محل اشکال است این است که اگر مکلف نماز بدون جزء مشکوک اتیان کرد بعد از انکشاف واقع آیا این نماز مجزی است؟ آیا معنای حدیث رفع صحت عمل است؟
مرحوم محقق داماد صریحا گفتهاند که مقتضای حدیث رفع اجزاء است. برای اینکه حدیث رفع حکومت به ادله اجزاء و شرایط دارد. همان طور که حدیث لاتعاد حکومت دارد. یعنی نتیجه حدیث رفع این است که جزئیت و شرطیت و مانعیت آن مشکوک فقط در صورت علم است. (المحاضرات جلد ۲ صفحه ۲۱۶)
معروف بین محققین این است که حدیث رفع مثبت اجزاء نیست چون حدیث رفع فقط نفی حکم ظاهری میکند و اثبات امر به باقی نمیکند. اگر حدیث رفع اثبات امر به باقی میکرد میگفتیم به خاطر مطابقت مامور به و ماتی به مجزی است اما حدیث رفع اثبات امر به باقی نمیکند بنابراین اقتضا ندارد که باقی اجزاء مامور به است. و لذا بعد از کشف خلاف مجزی نیست چون آنچه اتیان شده است مامور به نیست.
اما به نظر میرسد باید بین داخل وقت و خارج وقت تفصیل داد.